دل نوشته های عاشق نگران
درباره وبلاگ


آبانـــــــــــــــی هستم ..... اگر دیدی یک آبانی در برابر خطای تو از غرورش گذشت مطمئن باش تو را بیشتر از آنچه در متخیله ات میگذرد دوست داره ﯾﻪ آباني ﻧﻪ ازت توضیح میخواد ، ﻧﻪ ﺩنبال دلیل میگرده ، نه دیگه کاریت داره ! ﻭﻗـﺘــﯽ ﺣـــﺮمته رابطه رو شکستی ، ﻓـﻘﻂ نگاهت میکنه ، ﺳـــﮑــﻮﺕ میکنه ﻭ ازت فاصله میگیره... همین

پيوندها
آموزش آشپزی
آموزش کیک وشیرینی
اس ام اس
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته های عاشق نگران و آدرس scorpio.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 59
بازدید کل : 10600
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
لیندا فلیحی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 

خدایا دلم گرفته ،بیا بریم قدم بزنیم

بغض از من ،بارون از تو

اصلا بیا بریم بگردیم

ببینیم عشقی که تو آفریدی

کجای این دنیا گم شده

که هیچکس پیداش نمیکنه !!!

 

من یاد گرفتم ...وقتی بغض می کنم ،وقتی اشک می ریزم

منتظر هیچ دستی نباشم ...

وقتی از درد زخمهایم به خود می پیچم مرهمی باشم بر جراحتم

من یاد گرفتم ...

اگر زمین خوردم برخیزم

من یاد گرفتم راهی را بسازم به صداقت !!!

 

من اونیم که سایه ام نداشت

دلش رو توی کوچه جا گذاشت

همون که تو دلش غمارو کاشت

غیر از این سکوت چیزی برنداشت

 من اونیم که گریه می کنه

همون که بغض و ول نمی کنه

همون که هیچکی باورش نکرد

اشک و عاشق گونه می کنه...

 

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده

برای شیطنت های بی وقفه،بی خیالی هر روزه

ناز و کرشمه ی من وآیینه ، خنده های بلند و بی دلیل

برای آن احساسات مهار نشدنی ...

حالا اما...دخترک حساس ونازک نارنجی درونم

چه بی هوا این همه بزرگ شده...

چه قدی کشیده طاقتم ...ضرب آهنگ قلبم

چه آرام و منطقی میزند...!!!

چه شیشه ای بودم روزی ،حالا اما به سخت شدن

هم رضا نمیدهم ،به سنگ شدن می اندیشم

اینگونه اطمینانش بیشتر است !!!

جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را

قهوه های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است.

این روزها لحن حرف هایم آنقدر جدی شده

که خودم هم از خودم حساب میبرم ...

در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و به لبخندی

اکتفا میکنم ...چه پیشوند عجیبی است کلمه ی "خانم "

همین که پیش اسمت می نشیند تمام

سرخوشی وبی خیالیت را از تومی گیرد

و به جایش وزنه ی وقار و متانت را

روی شانه ات میگذارد ،نه اینکه این ها بد باشد،

نه ، فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود

که دخترک حساس و شیرین درونم

زیر سنگی بمیرد...

 

می سپارمت به لبخند ها

گرچه گاهی خودم مهمان

بغض های بی دلیلم

ولی تو بخند ...

 

هنوز زخمیم و رنج می برم

دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم

مردم چه می کنند که لبخند می زنند

غم را نمیشود که به رویم نیاورم

قانون روزگار چگونه ست کین چنین

در گیر جنگ تن به تنی نا برابرم

تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست

از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم

وا مانده ام که تا به کجا می توان گریخت

از این همیشه ها که ندارند باورم

حال مرا نپرس .که هنجارها مرا

مجبور می کنند بگویم که  "بهترم "

 

به سلامتی تنهاییم ...

که هروقت بهش خیانت کردم باز اومد سراغم ...

 

از من نپرس چرا ناراحتی ...

برای اشکها و بغض هایم دلیل نخواه ...

بغض های نا خواسته ام وگریه های بی اراده ام

دلیل نمی خواهد،بهانه نمی شناسد

یک دل "پر" می خواهد

ویک "حس " عجیب

که نه "من"می توانم توضیح دهم

و نه "تو"میتوانی درک کنی

پس بدون "سوال "کنارم باش

همین !!!

 

می پاشه زندگیم

هرکس به جز تورو انکار میکنم

من عاشق توام اقرار میکنم

اقرار میکنم

به یادتو هنوز ...

هم سخته خواب شب

هم خنده های روز

ازتو حواسمو هی پرت میکنم

با قلب بی کسم هی شرط میکنم

 

گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

تا سحرکه زکنارتوجئان برخیزم

چشم هایت ...

چه زیباست وقت بیداری ...

گفتی چه ؟؟؟

گفتی که دوستم داری ؟

روزی !!!

به من نگو که فراموش میکنی مرا ...

چون ! گوشم کر است  نمیشنود دگر صدایت را...

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد